کد مطلب:41795
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:30
ماجراي گاو بني اسرائيل و بهانههاي بني اسرائيل چه بود؟
يك نفر از بني اسرائيل به طرز مرموزي كشته ميشود، در حالي كه قاتل به هيچوجه معلوم نيست.
آنچنان كه از تواريخ و تفاسير استفاده ميشود انگيزه قاتل را مسأله مال و يا مسأله ازدواج دانستهاند.
بعضي معتقدند يكي از ثروتمندان بني اسرائيل كه ثروتي فراوان داشت و وارثي جز پسر عموي خويش نداشت، عمر طولاني كرد، پسر عمو هر چه انتظار كشيد عموي پيرش از دنيا برود و اموال او را از طريق ارث تصاحب كند، ممكن نشد، لذا تصميم گرفت او را از پاي درآورد.
بالاخره پنهاني او را كشت و جسدش را در ميان جاده افكند، سپس بناي ناله و فرياد را گذاشت!
بعضي ديگر گفتهاند كه انگيزه قتل اين بوده است كه قاتل از عموي خويش تقاضاي ازدواج با دخترش را نمود به او پاسخ رد داده شد و دختر را با جواني از پاكان و نيكان بني اسرائيل همسر ساختند، پسر عموي شكستخورده دست به كشتن پدر دختر زد.
به هر حال در ميان قبائل و اسباط بني اسرائيل نزاع درگير ميشود، هر يك آن را به طايفه و افراد قبيله ديگر نسبت ميدهد و خويش را تبرئه ميكند، داوري را براي فصل خصومت نزد موسي ميبرند و حل مشكل را از او خواستار ميشوند، و چون از طرق عادي حل اين قضيه ممكن نبود، و از طرفي ادامه اين كشمكش ممكن بود منجر به فتنه عظيمي در ميان بني اسرائيل گردد، موسي با استمداد از لطف پروردگار از طريق اعجازآميزي به حل اين مشكل ميپردازد.
قرآن دراين زمينه ميگويد «به خاطر بياوريد هنگامي را كه موسي به قوم خود گفت خداوند به شما دستور ميدهد ماده گاوي را سر ببريد». بقره/67. و قطعهاي از بدن آن را به مقتولي كه قاتل او شناخته نشده بزنيد تا زنده شود و قاتل خويش را معرفي كند.
آنها از روي تعجب «گفتند آيا ما را به مسخرهگرفتهاي»؟!.
«موسي در پاسخ آنان گفت به خدا پناه ميبرم كه از جاهلان باشم». بقره/67.
يعني استهزاء نمودن و مسخره كردن كار افراد نادان و جاهل است، و پيامبر خدا هرگز چنين نيست.
پس از آنكه آنها اطمينان پيدا كردند استهزائي در كار نيست و مسأله جدي ميباشد «گفتند اكنون كه چنين است از پروردگارت بخواه براي ما مشخص كند كه اين ماده گاو چگونه ماده گاوي باشد»؟!. بقره/68.
موسي(ع) در پاسخ آنها گفت خداوند ميفرمايد بايد ماده گاوي باشد كه نه پير و از كار افتاده و نه بكر و جوان، بلكه ميان اين دو باشد» بقره/68. و براي اينكه آنها بيش از اين مسأله را كش ندهند، و با بهانهتراشي فرمان خدا را به تأخير نيندازند در پايان سخن خود اضافه كرد «آنچه به شما دستور داده شده است هر چه زودتر انجام دهيد»؟! بقره/68.
ولي باز آنها دست از پرگوئي و لجاجت برنداشتند و «گفتند از پروردگارت بخواه كه براي ما روشن كند كه رنگ آن بايد چگونه باشد»؟! بقره/69.
موسي(ع) در پاسخ «گفت خدا ميفرمايد گاوي باشد زرد يكدست كه رنگ آن بينندگان را شاد و مسرور سازد».
خلاصه اين گاور بايد كاملاً خوشرنگ و درخشنده باشد، آنچنان زيبا كه بينندگان را به اعجاب وا دارد.
و عجب اين است كه باز هم به اين مقدار اكتفا نكردند و هر بار با بهانهجوئي كار خود را مشكلتر ساخته، و دايره وجود چنان گاوي را تنگتر نمودند.
باز «گفتند از پروردگارت بخواه براي ما روشن كند اين چگونه گاوي بايد باشد»؟ (از نظر نوع كار كردن). چرا كه اين گاو براي ما مبهم شده و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد»!.
مجدداً «موسي گفت خدا ميفرمايد گاوي باشد كه نه براي شخم زدن، رام شده، و نه براي زراعت آبكشي كند. و از هر عيبي بركنار باشد. و حتي هيچگونه رنگ ديگري در آن نباشد».
در اينجا كه گويا سؤال ديگري براي مطرح كردن نداشتند «گفتند حالا حق مطلب را ادا كردي»!.
سپس گاوي را با همان خصوصيات با هر زحمتي بود به دست آوردند «و آن را سر بريدند، ولي مايل نبودند اين كار را انجام دهند، سپس گفتيم قسمتي از گاو را به مقتول بزنيد». (تا زنده شود و قاتل خود را معرفي كند). بقره/69 تا 73.
بني اسرائيل به جستجوي گاوي با همين مشخصات پرداتختند سرانجام آن را پيدا كردند و ذبح كرده دم آن را به مقتول زدند او زنده شد و قاتل خود را كه پسر عموي وي بود معرّفي كرد.
قصه هاي قرآن
حضرت آيت الله مكارم شيرازي
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.